نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري




 

فريادهاي واکنشي

برخي از انواع بيان صحبت نبوده، بلکه شامل فريادهاي جويده و مبهم، يا آنچه گافمن فريادهاي واکنشي ناميده است، مي شود (Goffman, 1981). فرض کنيد يک نفر پس از تصادم با چيزي يا انداختن چيزي بگويد "اوخ!" به نظر مي رسد "اوخ!" صرفاً يک واکنش انعکاسي بدون توجه، نسبت به يک رويداد ناگوار است، تقريباً مانند برهم زدن چشم هنگامي که شخصي به سرعت دستش را در مقابل صورت ديگري حرکت مي دهد. اما به هيچ وجه واکنشي غيرارادي از اين گونه نيست، و مي تواند مورد تجزيه و تحليل مفصّل قرار بگيرد که ويژگيهاي کلي کنشهاي ما را به عنوان انسان آشکار مي کند. اين که گفتن "اوخ!" يک واکنش غيرارادي نسبت به حادثه اي ناگوار نيست به وسيله ی اين واقعيت نشان داده مي شود که افراد معمولاً هنگامي که تنها باشند اين فرياد را برنمي آورند. "اوخ!" معمولاً متوجه ديگران است که حضور دارند. اين فرياد به کساني که شاهد رويداد ناگوار هستند نشان مي دهد که اين لغزش صرفاً جزئي و آني است، نه چيزي که در مورد تسلط فرد بر اعمالش ايجاد ترديد کند. "اوخ!" فقط در موقعيتهاي شکست جزئي به کار برده مي شود و نه در حوادث يا مصائب عمده- که همچنين نشان مي دهد اين فرياد بخشي از تلاش ما در اداره و کنترل جزئيات زندگي اجتماعي است. به علاوه، اين فرياد ممکن است توسط کسي که شاهد لغزش است برآورده شود و نه فردي که آن را تجربه مي کند. "اوخ!" ممکن است به نشانه ی هشدار به ديگري به کار برده شود، و در عين حال دادن اطمينان مبني بر اين که حادثه به عنوان نشانه ی عدم شايستگي از وي شخصي که مسئول آن بوده است، تلقي نمي شود. "اوخ!" معمولاً صدايي کوتاه است، اما در بعضي موقعيتها صداي «او» در آن ممکن است طولاني تر شود. بدين سان کسي ممکن است اين صدا را امتداد بدهد تا لحظه اي بحراني در انجام کاري را بپوشاند، يا پدر يا مادري ممکن است هنگامي که با خنده و بازي کودک را به هوا مي اندازد، يک "اوخ!" ممتد ادا کنند. اين صدا مرحله ی کوتاهي را مي پوشاند که کودک ممکن است احساس کند کنترل خود را از دست مي دهد، و به او احساس اطمينان مي دهد و احتمالاً در عين حال درک او را از فريادهاي واکنشي کامل مي کند.
همه ی اينها ممکن است کاملاً مصنوعي و اغراق آميز به نظر برسد. چرا بايد به خود زحمت تحليل يک چنين بيان بي اهميتي را با اين تفصيل داد؟ مسلماً همان گونه که اين مثال نشان مي دهد ما توجه چنداني به همه ی جنبه هاي آنچه که مي گوييم و چگونگي رفتارهايمان نداريم. بديهي است که به طور آگاهانه چنين نمي کنيم. اما نکته ی اساسي اين است که ما نظارت مداوم و بسيار پيچيده بر ظاهرمان و کنشهايمان را در مورد خودمان و ديگران امري بديهي مي دانيم. در وضعيتهاي کنش متقابل از ما انتظار نمي رود که فقط در صحنه حاضر باشيم. ديگران انتظار دارند و ما از ديگران انتظار داريم، که آنها آنچه را که گافمن، "هشياري کنترل شده"(1) مي نامد از خود نشان دهند. يک جزء بنيادي «انسان بودن» اين است که به طور دايم شايستگي و توانايي خود را در جريان عادي زندگي هر روزي به ديگران ثابت کنيم.

لغزشهاي زبان

اوخ! واکنشي نسبت به يک لغزش جزئي بدن است. همه ی ما علاوه بر اين در تکلم و لفظ در جريان گفتگوها، سخنرانيها، گفتار و ساير وضعيتهاي صحبت اشتباه مي کنيم. فرويد در پژوهشهايش در مورد آسيب شناسي رواني زندگي هر روزه، نمونه هاي متعددي از اين گونه لغزشهاي زبان را تحليل کرد. (Freud, 1975) به نظر فرويد، در واقع هيچ اشتباهي در سخن گفتن، تلفظ غلط يا استعمال نابجاي کلمات، لکنت داشتن يا زبان گرفتگي، تصادفي نيست. همه ی اينها علايم تضادهاي دروني بوده و با شيوه هاي تأثيرگذاري ناخودآگاه ما بر آنچه آگاهانه مي گوييم و انجام مي دهيم ارتباط دارد. لغزشهاي زبان- با انگيزه ها يا احساساتي که ما در سطح ناخودآگاه احساس مي کنيم، اما از ذهن آگاهمان واپس زده مي شوند- يا سعي مي کنيم آگاهانه اما بدون موفقيت آنها را سرکوب کنيم- به طور ناخودآگاه برانگيخته مي شوند. اينها اغلب، اما نه هميشه متضمن ارتباطات جنسي هستند. بدين سان شخصي ممکن است بخواهد بگويد «ارگانيزم»(2)، اما به جاي آن بگويد «ارگازم»(3)، يا در مثالي که فرويد ذکر مي کند، از خانمي پرسيده مي شود، «پسرتان در چه هنگي خدمت مي کند؟» او پاسخ مي دهد، «در هنگ چهل و دوم آدمکشان» (در زبان آلماني Morder [آدمکش] به جاي کلمه Morser [خمپاره انداز] که قصد داشته بگويد).
لغزشهاي زباني، مانند ساير موارد برداشت نادرست کنشها يا صحبت، اغلب مضحک بوده و مي توانند شوخي تلقي شوند. تفاوت صرفاً در اين است که آيا گوينده آگاهانه قصد داشته که کلمات به آن صورت درآيند يا خير. لغزشهاي زباني به انواع ديگر گفتار "نامناسب" نيز راه مي يابند، که فرويد معتقد است اغلب به گونه اي ناآگاهانه برانگيخته مي شوند- مانند هنگامي که شخصي ملتفت نيست چيزي که مي گويد معناي دوگانه ی روشني دارد. اين گونه موارد نيز چنانچه تعمداً مطرح گرديده باشند مي توانند به عنوان شوخي در نظر گرفته شوند- اما در غير اين صورت لغزش در آفرينش کنترل شده سخن به شمار مي آيند که ما انتظار داريم مردم همواره چنين کنترلي بر گفتار خود داشته باشند.
يکي از بهترين راههاي روشن کردن اين نکات اين است که به لغزشها در صحبت گويندگان راديو و تلويزيون بنگريم. گفتار گويندگان مانند صحبت معمولي نيست، زيرا خود انگيخته نبوده بلکه نوشته شده است. همچنين انتظار مي رود که به نسبت بيشتر از صحبت معمولي "کامل" باشد- با ترديد کمتري ايراد گرديده و واضح تر و شمرده تر باشد. از اين رو، هنگامي که گويندگان، مانند گويندگان اخبار آنچه را بايد بگويند «غلط مي خوانند» و يا «تپق» مي زنند، لغزشها بسيار چشمگيرتر و آشکارترند تا لغزشهاي موجود در گفتگوهاي اتفاقي. با وجود اين بديهي است که گويندگان دچار لغزشهاي زباني مي شوند که بسياري از آنها مضحک اند، يا به طوري که فرويد يادآوري کرده است ماهيتي "بيش از اندازه حقيقي" دارند. در اينجا چند نمونه از اين نوع تلفظهاي غلط را مي آوريم. (Goffman, 1981)
در پايان برنامه ی تلويزيوني کليساي آسمان، اجازه بدهيد به همه ی شنوندگانمان يادآوري کنيم که زمان همه ی درمانها را درد مي کند.
اينجا شبکه ی دومينيون بنگاه سُخک پراني کاناداست.
زرده تخم مرغ را بزنيد و بعد شير را اضافه کنيد و سپس آرد الک شده را کم کم در آن بريزيد و هم بزنيد. همان طور که مخلوط را هم مي زنيد مي توانيد ببينيد که مخلوط چطور چفت مي شود.(4)
نمونه هاي ديگر در مقوله ی «گفتار نامناسب»(5) قرار مي گيرند که در اينجا معني دوگانه اي که مي بايست تشخيص داده شود انتقال پيدا مي کند:
خانمهايي که مايل باشند با اتومبيل آمده و لباسهايشان را بيندازند بدون معطلي کارشان انجام خواهد شد.
تختخوابهاي راحت ما را امتحان کنيد. من شخصاً پشت هر تختخوابي که ما مي فروشيم ايستاده ايم.
کالاهاي غارت شده و اتومبيل به عنوان اموال سرقت شده توسط اداره ی پليس لس آنجلس ثبت شد.
و اينجا در هاليوود شايع است که ستاره ی جوان سابق سينما در ظرف يک ماه انتظار پنجمين فرزند خود را دارد.
ما معمولاً به اشتباهات لفظي که گويندگان راديو و تلويزيون (يا معلمان در درسها) مرتکب مي شوند بيشتر مي خنديم تا هنگامي که اين اشتباهات در گفتگوي معمولي رخ مي دهند. تصور مي رود که گويندگان راديو و معلمان، در توليد گفتار بي نقص متخصص هستند. نکته ی خنده آور نه تنها در آنچه گفته مي شود، يا به غلط گفته مي شود، بلکه در دستپاچگي اي است که گوينده از اجراي برنامه به نحوي ناقص، نشان مي دهد. در اين موارد، ما موقتاً در پشت نقاب تخصص گرايي جدي به "آدم معمولي" اي که در پس آن قرار گرفته مي نگريم.

پي‌نوشت‌ها:

1. controlled alertness
2. organism
3. orgasm
4- نويسنده با آوردن اين مثالها و اشاره به مواردي که با حروف ايتاليک مشخص شده کوشيده است لغزشهاي زباني را نشان دهد- م.
5. inappropriate speech

منبع مقاله:
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391.